به گزارش قوچان خبر؛ هفدهم شوال هرسال، یکی از محکمترین پیوندگاههای فرهنگ اسلامی و ایرانی ما در تقویمی است که هم اسلامی و هم ایرانی است. روزی که به مناسبت یک واقعه اسلامی (جنگ خندق) به نام «روز فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانه ای» نامگذاری شده است. به همین مناسبت در این گزارش یادی کرده ایم از بزرگ پهلوانان خطه خراسان که از زمان مدون شدن و رسمیت یافتن مسابقات کشتی پهلوانی، مفتخر به بستن «بازوبند پهلوانی کشور» شده اند.
کشتی گیرهای مسابقات جهانی ۱۹۵۱ هلسینکی، المپیک ۱۹۵۲ فنلاند و مسابقات جهانی ۱۹۵۴ توکیو، صدای آواز خواندن پهلوانی را به خاطر دارند که در مسیرهای منتهی به مسابقات برایشان به ترکی «مختومقلی» میخواند. پهلوانی تمام عیار که نام خانوادگی اش را از وفاداری مادرش گرفته، کشتی را از میدانهای خاکی چوخه خراسان شروع کرده و بازوبند پهلوانی اش را با ضربه کردن جهان پهلوان تختی به دست آورده، پهلوان نامی مشهد، احمد وفادار!
در میان هزار و یک قصه روز و روزگار پهلوان وفادار، داستان «کنده»ای که از جهان پهلوان تختی کشیده، مشهورتر است. خود او داستان آن روز را این طور تعریف میکند: «بیش از دو هزار نفر از مردم پایتخت، پهلوان تختی را با سلام و صلوات به محوطه دارالفنون (محل برگزاری مراسم پهلوانی) آوردند، تا شاید با تشویقهای آن چنانی بتوانند به او روحیه دهند تا مرا به زمین بزند و بازوبند پهلوانی از تهران خارج نشود. من که کسی را نداشتم، پشت به جمعیت کرده و رو به سوی خراسان کردم و پس از عرض سلامی که از ته قلبم برخاست؛ گفتم: یا امام رضا (ع)ای ضامن آهو، تو راضی نشو که مغلوب این تهرانیها شوم، به غیر از تو کسی را ندارم.
لحظهای بعد، مسابقه شروع شد و من و مرحوم تختی به هم آویختیم. شرط پیروزی در مسابقات کشتی پهلوانی، فقط ضربه فنی کردن حریف بود. در دقیقه ۲۱ بود که تختی را بر زمین زدم و پیروز شدم. قبل مسابقه با خود عهد کرده بودم در صورت پیروزی و دریافت اولین بازوبند مادام العمر پهلوانی کشور آن را به یگانه یاورم در این مسابقه اهدا کنم که این کار را کردم.»
پهلوان وفادار که با سه نوبت قهرمانی پیاپی در کشتی پهلوانی کشور، بار دیگر بازوبند را از پایتخت به مشهد باز میگرداند، البته از رفاقت دیرینش با رقیب عزیز خود این طور میگوید: «تختی یک انسان واقعی بود و احترام به بزرگان و پیش کسوتان را همیشه رعایت میکرد. وقتی تختی به مشهد میآمد خیلیها دوست داشتند او را به طرف خود بکشانند. خیلی از دست اندرکاران و مسئولان هم از او دعوت میکردند، اما تختی دعوت هیچ کس را قبول نمیکرد و فقط به خانه من میآمد و میگفت: آبگوشت خانه پهلوان وفادار را به سفرههای رنگین دیگران ترجیح میدهم.»